5.0از 5

بزغاله دم قرمز

کتاب
دسته بندی
رایگان
خرید
    نظر شما چیست؟
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب
    یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود
    اون طرف یه کوه بلند در وسط دره ای نه چندان عمیق، ده ای بود پر از آدمای خوب و پرکار.
    گله های گوسفندان هر روز صبح از ده خارج می شدند و شبانگاه به ده باز می گشتند.
    در اطراف ده زمینهایی سرسبز، پر از علف های خوشمزه وجود داشت.
    این ده چند نفر چوپان داشت. یکی از اونها، پسرکی خوب و مهربون، به نام شاهرخ بود که گوسفندان گله را خیلی دوست می داشت.