0.0از 0

هفده سرو سرخ

کتاب
دسته بندی
صریر
ناشر
رایگان
خرید
    نظر شما چیست؟
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    بخشی از کتاب هفده سرو سرخ

    اسماعیل پا قدم خوبی داشت، سه سال نشد که دو تا بچه‌ی دیگر هم خدا به ما داد. این سه بچه تمام زندگی ما شده بودند و هرجایی میخواستیم برویم چهارتایی سوار موتور حاج ابراهیم می‌شـدیم و می‌رفتیم. اسماعیل که بزرگتر بود، جلوتر از همه روی باک موتور می‌نشست و بعد از او، حاج ابراهیم موتور را می‌برد و پسر دوم هم بعـد از حاجی، بین من و پدرش می‌نشست و پـسر تـه‌تغـاری کـه از همـه کوچکتر بود را هم در بغلم میگرفتم.