0.0از 0

افکار همه چیز است

رایگان
خرید
    نظر شما چیست؟
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    معرفی کتاب افکار همه‌چیز است

    کتاب افکار همه‌چیز است اثر باب پراکتور و گرگ اس. رید، داستان‌هایی را از برخی افراد خارق‌العاده به اشتراک می‌گذارد که نه تنها کسب‌وکارهای موفقی را با استفاده از این مدل ساخته‌اند، بلکه همزمان تأثیرات مثبت درخور توجهی نیز بر جوامع خود گذاشته‌اند.

    هنگامی که داستان‌های کتاب افکار همه‌چیز است را می‌خوانید، دفتر یادداشتی را کنار خود بگذارید تا بتوانید افکاری را که به ذهن‌تان خطور می‌کند، بنویسید. افکار ابزار و وسیله است، سه کلمه ابتدایی در کار، اساسی برای موفقیت است. بیندیشید و ثروتمند شوید و نقطه شروع همه دستاوردها را نشان دهید. آیا تاکنون ایده مناسبی داشته‌اید؟ البته که داشته‌اید! اما آیا تاکنون از یکی از ایده‌های خوب خود پول به دست آورده‌اید؟

    موفق‌ترین کسب‌وکارها به وسیله حل یک مشکل یا خدمت به یک نیاز، به وجود آمده‌اند. اندیشه اولیه روح کارآفرینی شما را بر می‌انگیزد و بلافاصله مالکیت فکری را که متعلق به شماست، ایجاد می‌کند. همان‌گونه که سازمان جهانی مالکیت فکری را تعریف کرده است: «مالکیت فکری به ساخته‌های ذهن مربوط می شود؛ مانند اختراعات، آثار ادبی و هنری، نمادها، اسامی و تصاویر استفاده شده در تجارت.» این دارایی ناملموس است که از عقل، خلاقیت، نوآوری و دانش و شهرت و حسن‌نیت ایجاد شده به وسیله ارتباط با دیگران، به دست می‌آید.

    فقط چند دهه قبل، ارزش بخش عمده‌ای از دارایی‌های شرکت‌های آمریکایی مربوط به دارایی‌های ملموسی چون مالکیت، کارخانجات و تجهیزات بود. دارایی‌های ناملموسی چون مالکیت فکری به طور تقریبی 20% از ارزش دارایی‌های شرکت را نشان می‌دهد. بااین‌حال، در سال 2005، که نسبت دارایی‌های ناملموس به دارایی‌های ملموس اساسا بر عکس شده بود، ارزش شرکت اس اند پیلیز 500 حدود 80% دارایی های ناملموس بود. براساس گفته وزارت بازرگانی ایالات متحده، کل اقتصاد ایالات متحده به نوعی از مالکیت فکری وابسته است که کمابیش هر صنعتی یا آن را تولید می‌کند یا از آن استفاده می‌کند. به عبارت دیگر، آینده اقتصاد ما به مالکیت فکری برانگیخته شده از افکار کارآفرینانه بستگی دارد. برای شروع و راه‌اندازی یک کسب وکار، به سرمایه نیازی نیست. با این تعبیر اهمیت مالکیت فکری همراه با سهولت ارتباطات ارائه شده با اینترنت، راه‌اندازی کسب وکاری حول و حوش ایده‌های خوب شما آسان‌تر شده است.

    گزیده کتاب افکار همه‌چیز است 

    در نخستین تلاشم، یکی از اعضای گروه کوچک ما زنی از انگلستان بود. دلیل او برای آمدن به کوه، اثبات این مسئله به شرکای بانکی مردش بود که او به قله صعود می‌کند و در برابر آن‌ها کم نمی‌آورد. این دلیل برای صعود به کوهی که در گذشته جان 120 نفر را گرفته بود، دلیلی منطقی نبود. یک‌بار وقتی به شیب تندی از کوه رسیدیم، او الفاظ رکیکی به‌کار برد و گفت: «مجبوریم این‌قدر بالا برویم؟» با خودم گفتم: «بله، ما برای همین اینجا آمده‌ایم، این‌طور نیست؟» ناگفته نماند که او در میانه راه، (در سفر 24 روزه) از ادامه سفر باز ماند. ما نیز به قله نرسیدیم؛ زیرا تنها دویست فوت مانده به قله، به دلیل باد، توفان و ابرهایی که مسیر را مسدود کردند، از ادامه راه باز ماندیم. درست قبل از نیمه‌شب از گرفتار شدن در هوای بد فرار کردیم و به اردوگاهی مرتفع پناه بردیم، از جایی‌ که ما قرار داشتیم، سه هزار پا پایین‌تر بود.

    برای مرتبه دوم در همین اردوی مرتفع گرفتار شدیم. این‌بار گروه بزرگ‌تر بود. کولاکی نامنتظره درگرفت و چادر ما را محاصره کرد و به ‌مدت نه روز چند تن برف روی ما ریخت. یک‌ شب مجبور بودیم بیش از شبی یک‌بار بیدار شویم تا برف را از روی چادرهای‌فروریخته پارو کنیم. در طول روز، با ساختن دیوارهای برفی دور هر محفظه همه چادرها را برپا کردیم؛ اما این سرپناه‌ها خیلی زود بر اثر بادهای شدید فرو می‌ریخت. اعضای گروه به این شرایط احساس‌های بسیار متفاوتی داشتند. برخی با انرژی و هیجان به کارها حمله‌ور می‌شدند، در زمین پوشیده از برف آدم‌برفی می‌ساختند، بازی‌های رقابتی می‌کردند و در محوطه محاصره‌شده از برف، می‌خواندند و می‌نوشتند، در‌حالی‌که چند نفر دیگر با ناامیدی آرزو می‌کردند که ای کاش جای دیگری بودند! روز پنجم رخوت شدیدی بر افراد گروه غالب شد تا جایی‌که باعث نگرانی واقعی شد. رنگشان پرید، علایم بیماری ارتفاع در آن‌ها مشهود بود و به‌ندرت از کیسه‌های خوابشان خارج می‌شدند. به تنها چیزی که فکر می‌کردند گرما و امنیت خانه بود، در‌صورتی‌که بقیه دعا می‌کردیم هوا خوب شود و بتوانیم به قله صعود کنیم. به‌جای آن، پروردگار روزنه‌ای پیش رویمان گشود که برای فرار به پایین کافی بود.