اقتصاد سیاسی دولت اعتدال و توسعه
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب اقتصاد سیاسی دولت اعتدال و توسعه
سیاستهای اقتصادی در کشورهای مختلف به تبع عوامل گوناگونی شکل میگیرند و تأثیرات خاص خود را برجای میگذارند. معمولا این سیاستها را دولتها اتخاذ میکنند و متناسب با مشی سیاسی و اقتصادی هر دولت، اهداف مشخصی دنبال میشود.
کتاب اقتصاد سیاسی دولت اعتدال و توسعه، اثر سعید محمدی و مجید بذرافکن؛ در تلاش است از منظر نگاه بیرونی دولت یازدهم به مسائل مختلف، سیاست اقتصادی این دولت در طول دوره چهار ساله (1396 1392) تحلیل و عملکرد آن در بخشهای مختلف به بحث گذاشته شود. در ارتباط با موفقیتها و ناکامیهای دولت یازدهم به تفصیل در پژوهش بحث شده، اما نکته اساسی که در این پژوهش به آن اشاره شده نسبت و ارتباط سیاست اقتصادی دولت یازدهم با الگوی اقتصاد مقاومتی است.
در اینجا الگوی اقتصاد مقاومتی به عنوان رویکرد بدیل توسعه در جمهوری اسلامی آورده و عملکرد دولت از جهات نظری و عملی با شاخصهای اقتصاد مقاومتی مقایسه شده است. این پژوهش یکی از مجموعه کارها در ارتباط با دولت یازدهم است که تلاش کرده محورهای مهم این سیاست در بخشهای مختلف را به بحث بگذارد.
گزیده کتاب اقتصاد سیاسی دولت اعتدال و توسعه
3_ مکتب وابستگی
نظریه وابستگی از رویکردهای مهم دهههای پس از جنگ جهانی دوم است که به نوعی بازتاب مسائل و مشکلات گوناگون کشورهای جهان سوم است. همچنین نظریه مذکور سویهای واکنشی است و در مقابله با نگاه برون گرایانه مکتب نوسازی و از سوی اندیشمندان کشورهای درحال توسعه تشکل و قوام یافت. سازمان ملل متحد در سال 1948 نهادی موسوم به «کمیسیون اقتصادی آمریکای لاتین» تأسیس کرد که به اختصار «اکلا» خوانده میشد. ریاست این سازمان را اقتصاددان آرژانتینی با نام رائول پربیش بر عهده داشت. او و برخی از همفکرانش به ارائه مجموعه دیدگاههایی درباره علل عقب ماندگی کشورهای آمریکای لاتین پرداختند که به مکتب وابستگی مشهور شد. آنان در واقع با نگاهی ساخت گرایانه به انتقاد از شرایط حاکم بر نظام اقتصاد جهانی پرداختند. در دیدگاه آنان، جهان به دو بخش مرکز و پیرامون تقسیم شده است. این مکتب در بحثهای اولیه خود به علل عقب ماندگی پیرامون پرداخته است. رابطه این دو بخش براساس تقسیم کار بینالمللی است که در آن پیرامون به تهیه مواد اولیه برای مرکز میپردازد و همچنین مرکز با تولید کالاهای ساخته شده نیازهای صنعتی جوامع پیرامون را برآورده میکند. با این حال این روند چندان عادلانه نیست. به نظر صاحبنظران این مکتب، از زمان شکلگیری، این تقسیمبندی به زیان جوامع جهان سوم بوده است. براساس چنین
مبادلهای، این روابط تنها برای منافع کشورهای مرکز و بیشتر فقیر شدن کشورهای پیرامونی پیش میرفت. مفهوم وابستگی که از جانب تئوریپردازان بیشتر نئومارکسیست مطرح شده، در تعریف و تشریح کلمه وابستگی معتقد است که وضعیت مشروطی است که در آن اقتصاد گروهی از کشورها، به واسطه توسعه و گسترش اقتصاد گروهی دیگر مشروط میشود (ازکیا، 1387 : 67 ). راهحلهای اندیشمندان این مکتب برای گریز از این شرایط عبارت بود از:
1. ایجاد سیستم جایگزینی واردات؛
2. برقراری سیستم تعرفههای گمرکی سنگین برای جلوگیری از ورود بیرویه کالاهای خارجی؛
3. اصلاحات ارضی عمیق و دامنهداری که موجب توسعه محصولات کشاورزی شود و از سوی دیگر به جلوگیری از مهاجرت روستاییان به شهر مدد رساند.
4. قلمداد کردن سرمایهداری ملی به عنوان عامل توسعه در جهان سوم و حامل خصلتهای ترقیخواهانه و ضدامپریالیستی.. .