0.0از 0

آرزوی بزرگ بوبر

کتاب
دسته بندی
رایگان
خرید
    نظر شما چیست؟
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

     گزیده ای از کتاب آرزوی بزرگ بوبر 

     بوبرِ عروسک از تونلش بیرون اومد. اون نگران موضوعی بود و با خودش گفت: من چطور می تونم بیرون برم، آخه کوتوله من رو اذیت می کنه و منتظره تا من رو بگیره؟
    بوبر باید پیش کوه زباله میرفت؛ برای همین می ­خواست به آشغال­دونی بره و ازش که خیلی دانا و باسواد بود سوالی رو بپرسه.

     مشکل اینجا بود که خونه­ ی کوه زباله توی باغ کوتوله بود.
    مسئول آشغال یا کوهِ زباله موجودی توی محله­ بود که داخل دسته­ ی بزرگی از زباله زندگی می کرد. 

     اون خیلی مهربون و باهوش بود و به هر کسی که می­ تونست کمک می کرد.