شکارچی کوسه‌ی کر

کتاب شکارچی کوسه کر، داستان اسماعیل و خانواده‌اش است که در روستای سلخ در جزیره قشم زندگی می‌کنند و شغل مردان خانواده صیادی است. کاری که گاهی خطر مرگ دارد. اسماعیل مجبور می‌شود مدرسه را رها کند تا در صیادی به پدر و پدربزرگش کمک کند. آن‌ها یک شب به شکار کوسه کر یا وال کوسه که بزرگ‌ترین کوسه و بزرگ‌ترین ماهی دنیاست می‌روند تا بتوانند از روغن آن برای ساخت لنج استفاده کنند.

گزیده شکارچی کوسه کر

با عجله موتور را روشن کرد و سکان را زیر بغل چسباند. برای جنگی آماده می‌شد. لاشه ی کولی‌کر زیاد دیده بودم، اما نه در آب، نه از این فاصله‌ی نزدیک، نه به این بزرگی. شنیده بودم که در سال‌های دور، هر دو هم پدربزرگ و هم پدرم به شکار کوسه‌ی کر می‌رفتند. مردم اسم هر دوشان را گذاشته بودند پرنده پرنده ها کسانی بودند که جرئت داشتند روی گردن کولی‌کر بپرند و قلاب در پوزه‌اش فرو کنند.

حالا حالا جانور داشت آن‌جا شنا می‌کرد، کولی‌کری که هر سه از هیبت غول‌آسایش جا خورده بودیم، داشت در فاصله‌ی بیست متری ما نفس می‌کشید. خودش را یک بغل زیر آب نگه داشته بود و آرام‌آرام به طرفی می‌رفت...