5.0از 5

خداحافظی با نقش قربانی

زندگی خودت را زندگی کن

رایگان
خرید
    نظر شما چیست؟
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    معرفی کتاب خداحافظی با نقش قربانی

    کتاب خداحافظی با نقش قربانی نوشته ورنا کاست و ترجمه سعیده قاضی توسط انتشارات بنیاد فرهنگ زندگی منتشر شده است. ورنا کاست بر اساس دو افسانه رابطه میان قربانی و مهاجم را در زندگی روزانه مطالعه کرده است. بدون شک خواندن کتاب خداحافظی با نقش قربانی، هر خواننده‌ای را نه تنها از چگونگی شکل‌گیری تعامل میان این دو نقش آگاه می‌کند، بلکه او را به سمت راهکارهایی برای خروج از این دو نقش ارائه و سرانجام به سوی واکنشی آگاهانه در قالب دو نقش قربانی و مهاجم سوق می‌دهد.

    به ما ظلم شده، تحقیرمان کرده‌اند، حق مان را خورده‌اند، ما را نادیده گرفته‌اند...

    همه ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، بارها و بارها این جملات را از ذهن گذرانده‌ایم و در پایان با حس دردآور یک قربانی به گفتگوی درونی با خود خاتمه داده‌ایم. ای کاش کار به همین جا ختم می‌شد،ولی حس قربانی بودن، چنان خشمی را در ما تلنبار می‌کند که نقش مهاجم به خود می‌گیریم و زندگی خود و دیگران را تحت تأثیر آن به نابودی می‌کشانیم. کار این کتاب آن است که ما را از سرگردانی در دور باطل قربانی و مهاجم، رهایی بخشد...

    ورنا کاست در کتاب خداحافظی با نقش قربانی(زندگی خودت را زندگی کن) در افسانه‌ای که مسئله قربانی مهاجم را با جزئیات دقیق روایت می‌کند، به بررسی رابطه میان این دو می‌پردازد و به کمک این روایت، راه برون‌رفت از این تعامل نابودگر را روشن می‌کند. افسانه‌ها داستان‌هایی هستند که مبتنی بر تصویرسازی تعریف شده‌اند. ورنا کاست در کتاب خداحافظی با نقش قربانی(زندگی خودت را زندگی کن) می‌گوید اجازه بدهید ما هم این داستان ها را همان طور تعریف کنیم و یا بخوانیم که این تصاویر بتوانند دوباره زنده شوند، سپس خودمان را در اتاقی از تصویر بیابیم؛ در اتاقی از خیالات، که در آن تصاویر این افسانه می‌توانند تصویرهای ذهنی ما را زنده کنند. به یافتن راه‌حل بپردازیم.

    گزیده کتاب خداحافظی با نقش قربانی

    خشم و ترس

    در شرح گونه‌های متفاوت تهاجم، تاکنون به‌روشنی دیده می‌شود که همواره در لحظه‌ای معین، فرد مهاجم از قربانی دیگر به سادگی قابل‌تشخیص نیست. اگر داستان از یک زاویه بررسی شود و جوانب دیگر دیده نشود، در ظاهر به‌نظر می‌رسد بسیار واضح و روشن است که نقش‌های قربانی و مهاجم چگونه تقسیم شده‌اند، با وجود این زاویه نگاه از میانه داستان تغییر می‌کند. این دو نباید با یکدیگر اشتباه گرفته شوند و من دوست دارم یادآوری کنم که در مورد وضعیت این دو نقش در جریان زندگی روزمره صحبت می‌کنم و نه در ارتباط با سوءاستفاده یا صدمه‌های روحی شدید.

    خیلی وقت‌ها حتی زمانی‌که فرد در نقش قربانی جای گرفته است، مخفیانه نقش یک مهاجم را نیز بازی می‌کند. اما نکته همین جاست که در عمق رفتارهای مهاجم خشونتی نهفته است که فرد برای رهایی از نقش قربانی به آن نیازمند است. به این ترتیب مهاجم بخش تغییرشکل‌یافته‌ای از نقش قربانی را در خود دارد.

    تمرین
    دراز بکشید. نفس بکشید و همراه با بازدم خود هیجان و ناآرامی را از درون به بیرون برانید. آب را به هر شکلی که دلخواه شماست تصور کنید. می‌تواند آب چشمه، دریاچه، حوض و یا آبی روان از شیر آب باشد. به هر فرمی که اکنون به ذهن‌تان خطور می‌کند و آن را دوست دارید. خودتان را از تصویر جدا کنید، اما چشم‌های‌تان را باز نکنید. خود را در وضعیتی بی‌پناه تصور کنید. چه احساسی دارید؟ چگونه با این وضعیت کنار می‌آیید؟ حالا دوباره تصویر آب را طوری تجسم کنید که دوست دارید. از تصویر جدا شوید و چشم‌های‌تان را باز کنید. در جای خود کمی جابه‌جا شوید، خمیازه بکشید و اندام خود را بکشید.
    این تصاویر خیالی ممکن است کمی عجیب به‌نظر برسند. ابتدا تصویر آب، سپس درماندگی و دوباره آب. در عین حال من فکر می‌کنم که تصور درماندگی به‌مراتب احساس ناخوشایندتری نسبت به تصویرپردازی با خشم به‌وجود می‌آورد. به همین دلیل انرژی کمتری نیز نسبت به خشم دارد. من برای ورود به ذهن شما تصویری را انتخاب کردم که اغلب احساسی از سلامتی و آرامش را منتقل می‌کند. وقتی آب را در ذهن متصور می‌شویم قادریم یک انرژی آرام و در عین حال متحرک به جریان بیندازیم. با اندیشیدن به تصویر دلپذیر آب، معمولاً فرد احساس می‌کند در حال حرکت است، و این اغلب حسی خوب و مطبوع ایجاد می‌کند. برخلاف آن درماندگی احساس تهدید شدن و به‌طور هم‌زمان حسی از توقف ایجاد می‌کند. ما زمانی درمانده می‌شویم.