0.0از 0

المقامات العلیه فی موجبات السعاده الابدیه

رایگان
خرید
    نظر شما چیست؟
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    معرفی کتاب المقامات العلیه فی موجبات السعاده الابدیه

    انتشارات کتابستان معرفت، این افتخار را دارد که جهت ترویج اخلاق اسلامی در حوزه نشر٬ با عنایت به تراث سترگ شیعی در سه باب روایات و ادعیه مأثور، کتب قدمای از مُتخَلِّقین و کلام علمای اخلاقی معاصر ورود کرده است.
    با توجه به اهمیت کتاب «معراج السعادة» اثر مرحوم ملااحمد نراقی برآن شدیم که تلخیص ارزشمند این کتاب اخلاقی با نام «المقامات العَلیّة» که به قلم مرحوم شیخ عباس قمی می‌باشد را در اختیار خوانندگان گرامی قرار دهیم.

    «المقامات العلیّة» صرفا یک تلخیص ساده از کتاب «معراج السعادة» نیست. بلکه از زاویه شیخ عباس قمی به کتاب مرحوم نراقی، نگریستن است و با تبویب ابواب او همراه شدن.

    شیخ قمی بعد از مطالعه کتاب، با نگاه خود و روش نوشتاری خود اقدام به تلخیص این اثر مهم اخلاقی نموده است. لذا در کتاب «المقامات العلیة»، شیخ را در جایگاه استادی می‌بینیم که گویی خلاصه وار، «معراج السعادة» تدریس می‌کند و نکاتی را نیز بدان می‌افزاید.

    گزیده کتاب المقامات العلیه فی موجبات السعاده الابدیه

    باب اوّل
    در بیان سبب انحراف از طریق پسندیده و حصول اخلاق ذمیمه و بیان قوای انسانی؛ و در این چند فصل است:

    فصل اوّل
    بدان که روح و مملکت تن به منزلۀ سلطان است و از برای او از اعضا و جوارح لشکر و خدم بسیار است که هر یک از خدمتی مقرّر و شغلی معیّن است و از میان ایشان چهار قوّه است که حکمران مملکت و سرداران لشکرند و سایر قوا زیردستان و فرمان‌بردارند؛ و این چهار قوّه:
    اول: عقل است که به منزلۀ وزیر است از برای روح.
    دوّم: شهوت است که مانند عامل خراج است و طمّاع و دروغ زن و همیشه مخالف با عقل است.

    سوّم: غضب است که مانند شحنۀ شهر تیز و بی‌باک و شریر است و پیوسته خواهد که پادشاه فریب او خورده، به آن‌چه گوید عمل کند و فرمان عقل را اطاعت ننماید.
    چهارم: وهم است که شغل او مکر و حیله و خیانت و تلبیس و فتنه است و می‌خواهد که سلطان مملکت بدن، مطیع او باشد.

    و بدان نیز که پیوسته مملکت بدن میدان محاربۀ ایشان است تا این‌که غلبۀ کلّیه از برای یکی از این قوا حاصل شود و دیگران مقهور حکم او گردند و منشأ نزاع، قوّۀ عاقله است که مانع سایر قوا می‌شود از آن‌که آثار خود را به ظهور رسانند؛ امّا آن سه قوّۀ دیگر را با هم نزاعی نیست؛ از آن جهت که هیچ‌یک به خودی خود، منکر فعل دیگری نیستند مگر به اشارۀ عقل.