5.0از 5

قهوه خانه خالی

کتاب
دسته بندی
نجیب محفوظ
نویسنده
رایگان
خرید
    نظر شما چیست؟
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب
    محمد رشیدی با لحنی که غم آن را به لرزه در آورده بود گفت : خدا رحمتت کنه برو پیش پروردگار بزرگ ای رفیق زندگی عمر . بوی جسد کفن کرده روی رختخواب توی اتاق پهن شد و گریه و زاری کرد و از شدت خستگی دست راست خود را به بالشت تکیه داد و زن خدمتکار پیر دلش به حال او سوخت . با مهربانی دست او را گرفت و او را از انجا به اتاق نشیمن برد مرد که با صدای رسا آه بلندی می کشید روی صندلی رها کرد و پاهایش را دراز کرد زیر لب گفت ...